امروز: پنجشنبه 22 آذر 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
بلوک کد اختصاصی

غزل روایی و سایر انواع آن در اشعار قیصر امین پور و سید حسن حسینی

غزل روایی و سایر انواع آن در اشعار قیصر امین پور و سید حسن حسینیدسته: تاریخ و ادبیات
بازدید: 63 بار
فرمت فایل: doc
حجم فایل: 252 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 188

چکیده غزل شکل نهایی و تکامل یافته ی شعر ماست و شاید بتوان گفت قدیمی ترین قالبی است که در شعر فارسی توانسته است حیات خود را به هزاره ی جدید بکشاند و این کار کوچکی نیست یکی از شاعران برجسته ی معاصر ایران که خلاقیّت و آفرینندگی را با پژوهش و تتبّع جمع آوری کرده است و هم محافل ادبی و هم جامعه ی دانشگاهی او را در زمان حیاتش جدّی گرفت ، مرحوم قیصر

قیمت فایل فقط 8,900 تومان

خرید

غزل روایی و سایر انواع آن در اشعار قیصر امین پور و سید حسن حسینی

چکیده

غزل شکل نهایی و تکامل یافته ی شعر ماست و شاید بتوان گفت قدیمی ترین قالبی است که در شعر فارسی توانسته است حیات خود را به هزاره ی جدید بکشاند و این کار کوچکی نیست  . یکی از شاعران برجسته ی معاصر ایران که خلاقیّت و آفرینندگی را با پژوهش و تتبّع جمع آوری کرده است و هم محافل ادبی و هم جامعه ی دانشگاهی  او را در زمان حیاتش جدّی گرفت ، مرحوم قیصر امین پور و سید حسن حسینی  است . قالب غزل در همه پنج مجموعه ی شعری قیصر امین پور دیده می شود. سید حسن حسینی نیز در قالب غزل اشعار قابل توجهی دارد .موضوع این پژوهش بررسی غزل های روایی و سایر انواع آن در غزل های سید حسن حسینی و قیصر امین پور می باشد . غزل روایی غزلی است که در محور عمودی خود ، به نقل رویدادی بپردازد ، رویدادی که شرح آن ، درون غزل باشد و کل ساختار غزل را در برگیرد . هر غزل روایی ، از سه بخش مقدمه ، تنه و پایان تشکیل شده است.عناصر داستانی در غزل روایی وجوددارند که عبارتند از : شخصیت ، صحنه ، پیرنگ ، زاویه دید ، عمل داستانی ، حادثه ، گفتگو ، مضمون ، اوج ، گره گشایی و نتیجه گیری.

در سایر انواع غزل نیز با داستان مواجه هستیم اما داستان ها و روایاتی که در بیرون از غزل رخ داده است و فهم آن به درک و اطلاعات مخاطب یا خواننده بستگی دارد. سایر انواع آن شامل غزل های ارجاعی، غزل هایی که حکایت دارند ، غزل های دارای مقدمه برای گفتگو ، غزل هایی که تلمیح دارند، می باشد.

فصل اول

مقدمه و روش تحقیق

1-1-کلیات

تعریف مساله و بیان سوال های اصلی تحقیق

        مهم ترین سوال های این پژوهش به قرار زیر است :

        یک- نگاه قیصر امین پور و سید حسن حسینی به قالب غزل چگونه است ؟

دو- کارکرد غزل های روایی و سایر انواع غزل در اشعار قیصر امین پور و سید حسن حسینی چگونه است ؟

        سه-  کیفیت عناصر داستان در غزل های روایی و غیر روایی چگونه است ؟

1-2- فرضیه ها

        یک - غزل در همه ی پنج مجموعه ی شعری قیصر امین پور به طور تقریباً یکسان وجود دارد .

        دو -  قیصر امین پور یکی از شاعران توانمند معاصر بود که توانست در دهه ی شصت با اینکه کشور در شرایط جنگ به سر می برد ، با استفاده از قالب غزل ناب شعر را از ایستگاه های غمگین برهاند و آوازی سر دهد از جنس تغزل و تعهد که هر یک از این غزل ها نوعی روایت سال های جنگ و بعد از آن می باشد که این روایت ها یا در محور عمودی غزل رخ داده است یا بیرون از غزل. سید حسن حسینی نیز از شاعران توانمند در زمینه ی روایت های مذهبی است و همه او را ، با این عنوان می شناسند .

        سه -  در غزل روایی یک روایت در محور عمودی آن وجود دارد . در غزل های غیر روایی هم داستان به نوعی وجود دارد. وجود داستان چه در غزل روایی و چه در غیرآن خواننده را به سوی درک بیشتر مفاهیم شعری  سوق می دهد . این همان هنری است که شاعر از خود باقی می گذارد .

1-3- روش کار

 این کار پژوهشی در پنج فصل می باشد ...

علت اصلی انتخاب قیصر امین پور و سید حسن حسینی این بود که از شاعران توانمند سه دهه ی اخیراند و در میان خاص و عام جایگاه رفیعی پیدا کرده اند و اشعارشان همه کس فهم شده است .

1-4- سابقه و ضرورت انجام تحقیق

با توجه به جستجو و تامل نگارنده ، تاکنون اثر پژوهشی که به غزل های قیصر امین پور و سید حسن حسینی با رویکرد روایی و غیر روایی توجه داشته باشد ، انجام نشد .  در  چند پایان نامه ای که وجود دارد فقط بر روی زیبایی های شعری یا مفاهیم کلماتی خاص و حداکثر در دو مجموعه از اشعارش کار شده است . پایان نامه مورد نظر که درباره ی بررسی غزلیات روایی و سایر انواع آن می باشد توانایی و برتری و نو بودن پژوهش حاضر را نشان می دهد .

1-5-روش و ابزار گردآوری اطلاعات

کتابخانه ای و فیش برداری

1-6-جامعه ی آماری

کل غزل های قیصر امین پور و سید حسن حسینی

1-7-شعر و آفرینش

         زندگی بشر دور از شعر قابل تصور نیست. چرا که اندیشه های انسان درباره ی خودش و طبیعت که شکل شعر های ساده و ابتدایی دارد، از ابعاد روح به شمار می رود و نمی توانیم زندگی او را از این بعد روحی مجرد سازیم. سر گذشت شعر به دورانی می کشد که از حدود تاریخ و گزارش های تاریخ به دور است و از لحظه ای آغاز می شود که کاروان زندگی در جاده ی زمان به راه پویی پرداخته و شعر نوای جرس پیشرو این قافله است. از این رو پیدا کردن نخستین شعر و اولین سراینده ممکن نیست. افسانها یی نظیر  این وجود دارد که گفته اند اولین شعر جهان را آدم ابو البشر سرود. مرثیه ای در سوگ هابیل. ( شفیعی کدکنی: 562 )از دیر باز مردم به شعر به عنوان سخنی غیر معمولی و غیر طبیعی می نگریستند تا جایی که سخن شاعر را سخنی از زبان خدا، خدایان، الهه های گوناگون و یا موجودات غیر انسانی تلقی می کردند. که انسان در حالت بی خودی، روح خود را در اختیار آن ها می گذارد و زبان و سخن و پیام آنان می شود. اعراب معتقد بودند که ( جن )، به آن ها تلقین شعری می کند و آنان ناخواسته و تحت تاثیر این موجودات ناشناخته، سخنان آنان را باز گو می کنند. ابو العلا معری می گوید: " انَ لکل شاعر شیطانا یقول شعر علی لسانه " حتی شاعران ایرانی که تحت تاثیر نظرات مستقیم و غیر مستقیم شاعران عرب بودند. کم و بیش در اشعار خود به این اعتقاد اشاره دارند. ناصر خسرو در بیتی چنین بیان می کند که

« بازی گریست فلک گردان                             امـروز کـرد تـابعـه تلقینم »

 این اعتقاد هنوز بیش و کم در میان مردم وجود دارد که گاهی اوقات رنگ باخته و در پشت جملات و نظراتشان خفته و گاهی به شکل دیگری بروز می کند. امروزه هر چند شعر را تلقین خدایان و موجودات مرموز نمی دانند؛ ولی شاعر را موجودی با شعور و شناختی برتر از شعور طبیعی بشر قلمداد می کنند و عقیده دارند که شاعران پیامبران سرزمین کلماتند و خدایگان واژگان که در روح کلمات و واژگان، جایی تازه می دهند و دوباره آنان را می آفرینند و شاید ساختن اصطلاح " در رستاخیز کلمه ها " با این اعتقاد و باور بی ربط نباشد. شناخت شعر، قرن ها آدمیان را به خویش مشغول داشته است. فیلسوفان و ادیبان تلاش های پی گیر در تعریف شعر به کار بسته اند و هزارها تعریف از شعر در فرهنگ ها و کتاب های جهان مسطور و مندرج است. کهن ترین تعریف از شعر را نزد منطقیان می یابیم که می گویند: " شعر کلام موزون و قافیه دار است." و متاخران به تلفیقی از دو تعریف منطقی و عروضی قایلند و شعر را " کلام خیال انگیز موزون و قافیه دار " می خوانند. ( بشر دوست: 126 )

1-8-شعر و فرهنگ شاعر

          شاعر تحت تاثیر جریانات مختلف ذهنی خود است که از بدو تولد ساخته شده و در جریانات مختلف زندگی و در محیط های گوناگون فرهنگی و طبیعی خود با آن مواجه شده است؛ شعر می گوید. شعر آن چنان نیست که در یک لحظه با کلمات ساخته شده در قالب شعری خاص تولد یابد. هر کلمه ای که از ذهن شاعر خارج می شود مانند صندوقی است که تمام دانسته ها و احساسات نهفته در لایه های ذهنی شاعر را با خود جمع کرده، به این طرف رمز و رازها می آورد.

شفیعی کدکنی، مجموعه عواملی که جریان ذهنی شاعر را تشکیل می دهد به سه دسته تقسیم می کند: 1) فرهنگ عمومی شاعر؛ یعنی آگاهی او از آن چه در گذشته و حال، در محیط دور و نزدیک او جریان داشته، از مسایل تاریخی، اجتماعی و سیاسی تا اطلاعات دینی، اساطیری، علمی و فلسفی.

2- فرهنگ شعری که حاصل خوانده ها و شنیده ه های او در زمینه ی الفاظ و معانی شعری است.

3- تجربه های خصوصی، در طول زندگی، از روزگار کودکی تا لحظه ی سرودن و خلق آفرینش هنری که از پیچیده ترین عناصر ذهنی است و در تحقیقات ادبی به خصوص در بحث صور خیال، دارای اهمیت است." ( شفیعی کدکنی  203 )

آن گونه که پسا ساختار گرایان اعتقاد دارند: " هدف هر خوانش باید تولید معنا باشد و معنای بیش تر را می توان با درگیر کردن آشکار و آگاهانه ی آرزوهای لذت مدار و سیاست مدار خود با متن تولید کرد. حتی پیچاندن استراتژیک متن یا خوانش ( بر خلاف منش ) پیام آشکار متن، چیزی بیش از ادامه ی منطقی آن چه که همه ی خوانندگان انجام می دهند، نیست. قدرتمند کردن خواننده، در عین حال قدرتمند کردن منتقد است که به عنوان نماینده ی خواننده عمل می کند. ( هارلند: 60- 385 )

از دیر باز آن چه زبان شعر را از زبان معمولی متمایز و برجسته تر می نماید، موسیقی و وزن شعر می باشد. همین که مردم عامی، هر گروه واژه را در کنار هم با ردیف و قافیه و آهنگ که گوش نواز می آید، شعر می پندارند؛ نمایانگر این است که اولین تلاش های انسان ها در استفاده جدید از کلمات روزمره، در به کارگیری کلمات در یک زنجیره ی جدید آوایی و موسیقیایی جدید بوده است.

شفیعی کدکنی، موسیقی شعر را به چهار دسته تقسیم کرده، شعری را برجسته می داند که بتواند هم زمان این چهار دسته ی موسیقی را در خود نهفته باشد.

1-    موسیقی بیرونی شعر: همان وزن عروضی که لذت بردن از آن امری غریزی می باشد.

2-    موسیقی کناری: منظور تناسبی است که از رهگذر هماهنگی دو کلمه یا دو حرف در آخر مصراع ها دیده می شود؛ مثل خواب و آب ...

3-    موسیقی داخلی: مجموعه تناسب هایی که در میان صامت و مصوت های کلمات یک شعر ممکن است که وجود داشته باشد.

4-    موسیقی معنوی: آن چه قدما طباق و تضاد و مراعات النظیر و ... خوانده اند، نوعی آهنگ در درون شعر به وجود می آورد و رعایت این تناسب ها، اگر به طرزی باشد که خواننده متوجه تصنع هنر مند نشود، بسیار پر اهمیت است. ( شفیعی کدکنی: 88 – 96 )

1-2-ساختار ( structure ) یا ساخت

به طور کلی به شیوه ی اتصال میان عناصر و اجزای سازنده اثر ادبی گویند. ساختار مانند ریسمانی است که بدون دیده شدن دانه های تسبیح  ردیف می کند.(داد 276)

ساختار چار چوب طرح ریزی شده ی اثر ادبی است که در این صورت به دو شکل ساختار صوری و غیر صوری نمود پیدا می کند. از دیدگاهی دیگر، ساختار تعریفی عمیق تر دارد و آن حاصل روابط کلیه ی عناصر تشکیل دهنده ی اثر با یکدیگر است؛ یعنی ارتباط ذاتی بین اثر هنری که کل اثر را دربر می گیرد و به آن یکپارچگی می دهد. به این ترتیب در مورد شعر، ساختار تشکیل و تنظیم ارتباطی است قوی و یکپارچه بین همه ی عناصر شعر که شاعر آن را با به کار بردن تدابیر فن شعر به وجود می آورد. (میرصادقی، ذوالقدر 145)

هم چنین ساختار را بیان صریح و روشن اثر ادبی و مفهومی دیگر، آن چه که به صورت بیان نثری می توان از شعر بیرون کشید یا خلاصه و فشرده ی شعر به صورت نثر نیز تعریف کرد. در ادبیات، چگونگی ساختار بر محتوا تأثیر می گذارد، بدین معنی که طرز قرار گرفتن اجزای اثر ادبی، محتوا را تغییر می دهد.(همان 146)

پس ساختار یک شیوه و روش است و سخن آن این است که هر جزء یا پدیده در ارتباط با یک کل بررسی می شود. بدین ترتیب ساختار گرایی بین مباحث سنتی ادبیات از قبیل بدیع و بیان و عروض و قافیه و یافته های جدید زبان شناسی ائتلافی به وجود آورده است.

1-3-زمینه ی تاریخی ساختارگرایی

ریشه ی ساختارگرایی به فرمالیسم روس و مکتب پراگ می رسد. و در هر یک از مکتب های فوق به نحوی است، که به شرح زیر است.

الف) در مکتب فرمالیست ها روشی است برای کشف رابطه ی تکواژهای درون جمله و رابطه ی آن ها با طرح کلی زبان. آن ها معتقد بودند تکیه بر فرم باید باشد نه محتوا.

ب) ساختارگرایی در مکتب پراگ رابطه ی بین اجزاء یک پیام ادبی است که ساخت آن را تشکیل می دهند. به نظر آنان اثری هنری است که در آن همه ی عناصر هم صورت است و هم محتوا و هیچ جزئی را نمی توان به زبان دیگر جز همان زبان ادبی به کار گرفته شده، توضیح داد. (شمیسا، نقد ادبی 193)

1-4-اصول ساختار گرایی

شالوده ی دیدگاه فردینان دوسوسور- که مکتب فرمالیسم، و در پی آن، ساختارگرایی، براساس آن بنا شدند بدین شرح است:

1-4-1-دید همزمانی و درزمانی

در دید همزمانی که ساختارگرایی مبتنی بر همان دید است. به علل و عوامل قبلی توجه ندارد بلکه توجه اصلی آن متوجه به ربط اجزا و پدیده ها در یک زمان و دوره مشخص است، اما از آن جایی که ساختارها در زمان های گوناگون تغییر می کند. ساختارگرایان یک دید در زمانی هم در نظر می گیرند. یعنی جنبه ی تاریخی را در نظر می گیرند، و به مطالعه ی تاریخ یک زبان و بررسی تحولات آن در طول زمان می پردازند. در حالی که دید همزمانی مطالعه ی زبان در یک مقطع خاص است.

1-4-2-زبان وگفتار

فردینان دوسوسور میان زبان و گفتار، تمایز قائل شده است. زبان یک دانش و قوه ی ذهنی است که طرح آواها و نحو و معانی را در خود دارد و گفتار محقق شدن آن در کسوت الفاظ است. یعنی گفتار جنبه ی عینی و ملموس زبان است و زبان نظامی است بالقوه فقط در ذهن اهل زبان وجود دارد و در واقع توانایی گوینده شنونده برای درک جمله هاست. (شمیسا 195)

1-4-3-دال و مدلول

طبق نظر دوسوسور، بین دال و مدلول پیوند قراردادی است. دال صورت آوایی یا نوشتاری نشانه است و مدلول، مفهوم ذهنی آن است. ساختارگرایان نیز می گویند هر دال، مدلولی دارد؛ اما پسا ساختارگرایان معتقدند: دال می تواند چندین مدلول را در اختیار مخاطب قرار دهد. لذا معنی را نویسنده به وجود نمی آورد. او دال را در متن می نشاند و مدلول ها را در اختیار خواننده است. و رابطه ی میان دال و مدلول یک رابطه ی صریح نیست. این موضوع شامل حال آثاری می شود که متن باز دارند و شامل متونی که بسته هستند، نمی شود. (همان 202-203)

1-4-4-روابط هم نشینی و جانشینی

دوسوسور ساخت درونی زبان را به دو مقوله تقسیم کرده است.

الف) روابط هم نشینی (syntaymatic)

ب) روابط جانشینی (paradiymatic )رابطه ی هم نشینی پیوند عناصر را در زنجیره ها و جملات توجیه می کند در حالی که روابط جانشینی ارتباط عناصر را با جانشین های آن ها توصیف می کند.

دوسوسور رابطه ی هم نشینی و جانشینی را که برای توصیف همه جانبه ی زبان کارآمد بود، جانشین تقسیم بندی سنتی در توصیف زبان نمود که شامل صرف و نحو، واج شناسی و واژگان می باشد. (مانفرد 30-33)

1-5-اهداف ساختارگرایی

ساختارگرایی، مطالعه ی اجزای تشکیل دهنده ی یک اثر،و بررسی مناسبات آن ها با هم است برای آسان تر شدن تجزیه و تحلیل یک پیام ادبی، مطالعه ی ساختاری باعث می شود که در میان کثرت های به ظاهر متفاوت و مختلف متوجه نوعی وحدت شویم که حامل پیامی است و در نتیجه درک ما دقیق تر می شود.

در ساختارگرایی توجه به معنا مورد توجه قرار می گیرد نه مسائل اجتماعی و اقتصادی. در نقد نو نیز اثر ادبی بر مبنای خود اثر، توضیح داده می شود. یعنی متن و لاغیر. توجه از شخص شاعر، به شعر او، هدفی است شایان توجه زیرا دست یافتن به یک شیوه برای داوری منصفانه است که در مورد یک اثر ادبی انجام می شود. (شمیسا 194)

1-5-1-ساختار شعر کلاسیک فارسی

شعر کلاسیک فارسی، به لحاظ روساخت دارای ظاهر گسسته نمایی است، اما از نظر ژرف ساخت. ساختار دوری دارد به این معنا که مضامین حول یک محور درگردشند. علت وجود چنین ساختاری این است که در جوامع مبدأ گرای و مرکز مدار همه چیز در پیرامون مرکز نظام بندی می شوند. در چنین نظامی، مهم نیست که واحدهای ساختاری با هم و دمساز باشد یا نه؛ دم ساز بودن تک تک آن واحدها با مرکز نظام است. (مانفرد 83)

1-5-2-ساختار شعر نو فارسی

شاعر رمانتیک قرن نوزدهم، کالریج، اثر ادبی و پیوند اجزا و مناسبات درونی آن را به گیاهی تشبیه می کرد که اجزای آن، پیوستگی درونی اثر و پیوند جدایی ناپذیر بین اجزای اثر و کل آن، اصطلاح شکل اندام وار را به کار گرفت. (اخلاقی، به نقل از پایان نامه ی دکتری حیدری 28)

نیما یوشیج ساختار شعر نو فارسی را مانند استخری از آب می داند که وقتی بادی به آن می وزد یا سنگی در آن می افتد، موج هایی تشکیل می شود هر موج کوچک محاط در م.ج بزرگ تر است و به نوبه ی خود محیط بر موج کوچک تر، و مجموعه ی این امواج کوچک و بزرگ، کامل کنند. این دستگاه هستند. (یوشیج نیما، حرف های همسایه به نقل از پایان نامه ی دکتری حیدری 157)

1-6-شعر روایتی

توالی از پیش انگاشته شده ی رخدادهایی که به طور غیر تصادفی به هم اتصال یافته اند، را روایت گویند. ( رولان بارت، 138) شعر روایتی از قدیمی ترین انواع شعر است که یک واقعه ی تاریخی و یا قصه و سرگذشت و حکایتی را بیان می کند. رواییات، قسمت عمده ای از ادبیات فارسی را تشکیل می دهند. (داد 311)

1-6-1-شعر روایی در ادبیات فارسی

در ادبیات فارسی، منظومه، شعر روایی مفصلی است که معمولاً در آن به شرح ماجرا یا بازگویی داستانی حکمی و عرفانی، حماسی،تاریخی، عاشقانه یا طنز آمیز می پردازد. به همین علت در ادبیات قبل از اسلام نشان می دهد که منظومه سرایی در ادبیات دوران ساسانی (224-652م) و قبل از آن سابقه داشته است. بسیاری از منظومه های فارسی دری از اصل پهلوی ساسانی یا پهلوی اشکانی ترجمه شده اند. کلیله و دمنه و سند بادنامه اثر رودکی (متوفی 329 ق) و آفرین نامه ی بوشکور بلخی (قرن چهارم) از نخستین منظومه های دوران پیدایش شعر فارسی بودند. از قرن پنجم به بعد منظومه های متعددی در دست است و تقریباً کلیه ی منظومه های سروده شده تا اواخر قرن سیزدهم در قالب مثنوی اند. بخش اعظم این منظومه ها غنایی و بسیاری تعلیمی، عرفانی و حماسی هستند و یا مضامین طنز دارند. از دوران مشروطیت نیز (1324- 1327 ق) به بعد، منظومه ها هم از لحاظ قالب و هم از لحاظ مضمون تحول یافتند. به طوری که تعریفی که با توجه به منظومه های سنتی داده شد. در مورد منظومه های متأخر صدق نمی کند و با آن ها شکل داستانی خود را حفظ کرده اند، اما بسیاری از آثاری که امروزه به منظومه معروف شده اند، داستان نیستند و تنها خصوصیت آن ها طولانی بودن نسبی و وجود حوادثی است که در آن جریان دارد و آن ها از دیگر آثار شعری مشخص می کند. برای نشان دادن تفاوت بین منظومه و شعر روایی هر یک از آن ها را جداگانه تعریف می کنیم به اشعاری که شاعر مقصود خود را با دخالت حکایات و روایات بیان می کند یا اشعاری که اندیشه تحت الشعاع بیان قرار می گیرد یا آن حل می شود. (میرصادقی« ذوالقدر » 298-299)

1-6-2-انواع اشعار روایی

در ادب فارسی، شعر روایی اغلب در قالب مثنوی و در دو بحر متقارب و هزج سروده شده اند که عبارتند از:

1-   روایی های ملی و حماسی 2- غنایی 3- عرفانی و تعلیمی

1-   روایی های ملی و حماسی

قرن چهارم و نیمه ی اول قرن پنجم مهم ترین دوره ی حماسه سرایی در ایران بعد از اسلام است. در این دوران تنی چند از شاعران، به کار نظم شاهنامه پرداختند که قدیمی ترین آن ها مسعودی مروزی (اواخر قرن سوم) است که تنها سه بیت از او باقی مانده است. دیگر شاهنامه اثر دقیقی( 320-330 – 365 تا 379) در هزار بیت در شرح سلطنت گشتاسپ و ظهور زردشت و جنگ مذهبی میان گشتاسب و ارجاسب تورانی است، و بالاخره شاهنامه ی فردوسی ( 329- 411 تا 416) که بزرگترین حماسه ی ملی ایران محسوب می شود. (صفا ج1 108)

در دوره ی اخیر، حماسه ی تاریخی و مذهبی، جای حماسه های ملی را گرفتند. در ادبیات معاصر نیز حماسه وجود دارد . سیاوش کسرایی (1306) آرش کمانگیر را بر اساس روایی های حماسی قدیم و گلچین گیلانی (1287-1351) داستان رستم و سهراب را در (منظومه ی مهر و کین) بازآفرینی کرده اند. (شمیسا، انواع ادبی 97)

انواع حماسه های منظوم فارسی، بر حسب قدمت عبارتند از:

1-   حماسه ی سنتی: مانند شاهنامه ی فردوسی، گرشاسب نامه ی اسدی طوسی، بهمن نامه اثر ایرانشاه بن ابی الخیر (اوایل قرن ششم)

2-   حماسه های ثانوی: مانند سام نامه ی خواجوی کرمانی (689-750)

3-   حماسه های متأخر: مانند نمایش نامه ی رستم و سهراب که حسین کاظم زاده (1262-1340) بر مبنای شاهنامه نوشت. (همان 66)

انواع حماسه ها ی منظوم فارسی برحسب موضوع، شامل موارد زیر می باشند:

1-   حماسه ی اساطیری: که قدیمی ترین و اصیل ترین نوع حماسه است. و بر مبنای اساطیر شکل گرفته است.

2-   حماسه ی پهلوانی: حماسه ی پهلوانی ممکن است جنبه ی اساطیری داشته باشد مثل زندگی رستم در شاهنامه و ممکن است جنبه ی تاریخی داشته باشد مثل ظفرنامه ی حمدالله مستوفی در حماسه های پهلوانی، قهرمان معمولاً یک پهلوان مردمی است و برای او مرگ بهتر از ننگ است.

3-   حماسه های دینی و مذهبی: قهرمان آن یکی از رجال مذهبی است و ساخت داستان حماسه بر مبنای اصول یکی از مذاهب است: مثل کمدی الهی دانته، خداوند نامه ی ملک الشعرای صبای کاشانی.

4-   حماسه های عرفانی: در این گونه حماسه، قهرمانان بعد از شکست دادن دیو نفس و طی سفری مخاطره آمیز در جاده ی طریقت، در نهایت به پیروزی که همان حصول به جاودانگی از طریق فناء فی الله است، در می یابند. مثل حماسه ی حلاج در تذکره الاولیاء.

5-   حماسه های دینی و تاریخی: که در شرح احوال و فتوحات پادشاهان گذشته یا معاصر شاعر است؛ مثل اسکندر نامه ی نظامی گنجوی، تمر نامه یا تیمور نامه از هاتفی خرجردی متوفی (927 ق) در شرح فتوحات امیر تیمور (736-807 ق) و شهنشاهنامه اثر ملک الشعرای فتحعلی خان صبا (متوفی 1238 ق) درباره ی تاریخ قاجاریه (1193-1344). (همان 67-68)

1-6-2-1-اشعار غنایی ( lyric poetry )

تاریخچه ی اشعار غنایی به ایران پیش از اسلام می رسد. در منظومه ی غنایی، همواره با عواطف شخصی و تأثرات و آلام و یا لذات و مسرات یک فرد سر و کار داریم. میزان و ملاک حقیقت در این نوع شعر عواطف و روح شاعر است. غرض و غایت شعر غنایی توصیف عواطف و نفسانیات فرد است و تمام عواطف نفسانی بشر از هر نوع که باشد موضوع آن است. (صفا، حماسه سرایی 3)

در شعر فارسی، از نخستین دوران پیدایش تا امروز اقسام شعر غنایی هم در قالب های گوناگون شعر سنتی فارسی و هم در انواع شعر نو و نیز به شکل دو بیتی های عامیانه به وجود آمده است. از تأثیر گزارترین منظومه های غنایی «ویس و رامین» اثر فخرالدین اسعد گرگانی (متوفی 466 ق) است که بعدها سرمشق شاعرانی چون نظامی گنجوی در سه منظومه ی غنایی او به نام های خسرو و شیرین، لیلی و مجنون و هفت پیکر قرار گرفت. (میرصادقی، ذوالقدر 188)

از قرن هفتم به بعد، تحت تأثیر منظومه های غنایی نظامی، منظومه های فراوانی سروده شده است. می توان گفت تقریباً همه ی آن ها تقلید از صحنه ها و اجزای داستان نظامی است. در قرن سیزدهم و با شروع نهضت بازگشت ادبی، از توجه فوق العاده به سرودن منظومه های غنایی کاسته شد.

1-6-2-2-اشعار عرفانی – تعلیمی (mystic- didactic poetry  )

شاخه ای از شعر فارسی دری است که شاعران عارف یا عارفان شاعر تحت تأثیر مشرب تصوف به وجود آورده اند. شعر عرفانی به بیان حال و عوالم خاص عارفان یا شرح اصول عقاید یا تفسیر و تأویل افکار آنان اختصاص دارد. ابوسعید ابوالخیر (357-440 ق) از نخستین عارفانی است که از تأثیر بیش از حد شعر آگاه بود و از شعر برای هدایت پیروان خود استفاده می کرد. حتی گاه چنان که مشهور است برای معالجه ی بیماران استفاده می کرده است. اهل تصوف از اواخر قرن چهارم به بعد از شعر به عنوان وسیله ای برای ترغیب و ارشاد پیروان خود استفاده می کرده اند. ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی (متوفی 525 یا 535 ق) را می توان اولین شاعری دانست که آثارش رنگ تصوف دارد. بعد از او فرید الدین عطار نیشابوری (540-618 ق) از جمله مهم ترین شاعران اهل تصوف است. بعد از حمله ی مغول (615 ق) و در تمام طول قرن هفتم و هشتم، به علت اوضاع خاص اجتماعی، تصوف به دوران اوج و اعتلای خود رسید، جلال الدین محمد مولوی بلخی بزرگترین شاعر متصوف ایران، در همین دوران ظهور کرد. از این دوره به بعد آثاری که به وجود آمد، تکرار و تقلید آثار گذشتگان یا شرح و تفسیر آن ها بود و ارزش هنری چندانی نداشت. مهم ترین آثاری که از قرن هشتم تا اواخرقرن دوازدهم به وجود آمده اند: عبارتند از: مثنوی های زاد المسافرین،

کنز الرموز از امیری حسینی هروی (متوفی 718 ق) و گلشن راز شیخ محمود شبستری (687-720 ق) و بالاخره منظومه ی « سلامان و ابسال » نورالدین عبدالرحمان جامی (متوفی 898 ق) و در دوره ی متأخر، حبیب خراسانی (1266 -1327 ق) با سرودن غزل هایی که حال و هوای متفاوتی داشت، رنگ تازه به شعر عرفانی زد. در دوره ی معاصر، سهراب سپهری (1307-1359) با درونمایه ی عرفانی شعرهایش، نوعی شعر عرفانی به وجود آورده است. هر چند عرفان او سرچشمه ای جدا از تصوف دارد. (همان 185-186)

علاوه بر متون عارفانه، برخی از متون روایی نیز وجود دارند که بعد از تعلیمی و اخلاقی گسترده تر از بعد عرفانی است؛ به طوری که اگر مراحل سیر و سلوک عارفانه را گذر از طریقت و شریعت و دست یابی به حقیقت بدانیم، اشعار مورد بحث در مرحله ی شریعت و ارائه ی دستور العمل های دینی و اخلاقی جای می گیرند، این اشعار را اشعار تعلیمی می نامیم. «بوستان» نمونه ی خوبی برای این گونه اشعار است.

1-6-3-شعر روایی در ادبیات معاصر فارسی

از دوران مشروطیت (1324-1327 ق) به بعد تحولاتی در صورت و معنای شعر به وجود آمد. از تحولات مهم تغییر ساختار شعر بود. آثاری به وجود آمد که جنبه ی روایتگری داشتند از جمله ی این آثار منظومه ی نوروزی نامه (1297 ق) و«کفن سیاه» میرزاده ی عشقی (1272-1303) خانوادهی سرباز (1305) و « مانلی» اثر نیما یوشیج، قصه ی شهر سنگستان از مهدی اخوان ثالث (1300-1359) را می توان اشاره کرد. البته عشقی در اشعار روایی اش علاوه بر قالب مثنوی که غالب اشعار روایی سنتی بوده اند، بهره گرفته است. مثلاً سه تابلو یا ایده آل را در قالب مسمط سروده است. که انحراف جدی از شعر سنتی محسوب می شود. (میمنت 299) نیما یوشیج نیز از شعرایی است که شعر روایی، با عنوان قصه ی رنگ پریده دارد. اما سرآغاز خط روایت داستانی در اشعار نیما «محبس» (1303) است که مایه های سنتی دارد. سپس «خانواده ی سرباز» (1305)، « شهید گمنام و سرباز فولادین» (1306 )، این اشعار برگرفته یا ترجمه از آثار خارجی هستند. (همان)

1-6-4-شعر روایی در ادبیات غربی

در اروپا تا قبل از به وجود آمدن رمان در اواخر قرن هفدهم،شعر متداول ترین شکل روایت به صورت منظوم باقی گذاشته است و شاعران نیز ترجیح می دهند موضوعاتی را که می توان به شکل منثور بیان شود کمتر به حیطه ی شعر راه بدهند. اما هنوز بسیاری از آثار شعری قرن بیستم، از جمله تعداد زیادی از اشعار تی.اس.الیوت (1888-1965 م) شاعر آمریکایی تبار انگلیسی را از جمله شعرهای روایی به حساب می آورند. (داد 314)

در قرون وسطی روائیات بر دو دسته تقسیم می شدند: منظومه های بزمی و رزمی (رمانس ها) و داستان های اخلاقی و مذهبی. از رمانس های معروف این دوره، منظومه ی «بروت» است که موضوع آن داستان های آرتور، پادشاه انگلستان است و شاعری به نام لامایان آن را سروده است. در بخش روائیات اخلاقی،

« داستان اخلاقی» در قرن سیزدهم و منظومه ی پیرزپلومن اثر لانگلند در قرن چهاردهم از نمونه های این نوع شعر به حساب می آید. در این زمینه ی روائیات تمثیلی منظومه ی « ملکه ی پریان » اثر ادموند اسپنسر، در بخش حماسه ی «بهشت گمشده» اثر جان میلتون نمونه ی درخشان شعر روایتی به شمار می روند.(همان 313-314)

به طور کلی در غرب منظومه ها بر حسب موضوع و محتوا در سه دسته جای می گیرند.

1)     حماسه 2) رمانس منظوم 3) بالاد که هر یک از این موارد را به طور خلاصه تعریف می نماییم.

1-حماسه: (epic  )

حماسه شعری است روایی و طولانی که معمولاً بر شرح احوال و اعمال خارق العاده ی قهرمانی متمرکز می شود و با حوادث مهم غیر معمول که غالباً به سرنوشت یک ملت و گاه به طور کلی نژاد بشری، مربوط است سرو کار دارد. این قهرمان در حماسه ی غربی اغلب جنبه ی فوق بشری یا نیمه خدایی دارد. (صفا 12)

2-   بالاد ( ballad )

بالاد در ادبیات غرب، قصیده ای است که حکایت کوتاهی را بازگو می کند. (شمیسا 188) از حیث تاریخی، سابقه ی این قسم شعر در ادبیات انگلیسی به قرن یازدهم و دوازدهم می رسد. اما اوج شکوفایی آن قرن شانزدهم و هفدهم است. در ادبیات انگلیسی، نوعی شعر روایتی نسبتاً کوتاه و ساده است که در اصل برای تغنی سروده می شود. موضوع بالاد بدون مقدمه آغاز می شود و پیشینه ی رویدادها به طور ضمنی بر شنونده آشکار می گردد. موضوع بالاد، فشرده و در جریان گفت و شنود و توصیف اعمال اشخاص داستان برای شنونده بازگو می شود.

بالادها از لحاظ منشأ پیدایش بر دو گونه اند:

الف) بالاد ادبی: که شعرا با الهام از بالادهای عامیانه سروده اند و به صورت مکتوب موجود است.

ب) بالاد عامیانه: که سینه به سینه نقل شده است وشاعر معینی ندارد ومکتوب نیست.(داد 72-73)

3- رمانس منظوم

          رمانس داستان هایی بوده که در قرون یازده و دوازده میلادی به زبان عوام نوشته می شده است. مشخصه ی اصلی رمانس در مرحله ی اول، رشادت ها و رفتارهای پهلوانانه است و عشق در مرحله ی ثانوی قرار داردو در رمانس هم مانند حماسه از نبرد با اژدها و دیوان واز سلاح های جادوئی مثل کمندهای عجیب و غریب سخن می رود. با این حال چند فرق عمده با یکدیگر دارند. در حماسه، اعمال پهلوانی بنیادهای اساطیری دارد. اما در رمانس اعمال غیر واقعی است. حماسه معمولاً شرح تاریخ ملی است اما رمانس ریشه ی تاریخی ندارد. قهرمان رمانس همیشه پیروز است. حال آن که قهرمان حماسه گاهی در نبردها شکست می خورد یا حتی کشته می شود اما قهرمان رمانس در پایان ماجرا به آرزوهای خود می رسد. از این رو رمانس لحنی شاد و موضوع سرگرم کننده دارد. (شمیسا 124-125)

این فصل را با نمونه ای از شعر روایی از سهراب سپهری در«مرغ صدا طلایی» به پایان می بریم.

باد میمومد تو باغ ما

دود می زد چراغ ما

تنها بودم تو خونه

با فکرای شبونه

رفته اتاق پنجدری

تو قصه ی دیو و پری

تو خلوتی مهتاب بود

چشای من تو خواب بود

میون خواب و هذیون

یه مرغ اومد تو ایون

بال و پرش حنارنگ

پاهاش سفید-سیارنگ

نوکش به رنگ مرجون

دمش رنگ بادمجون

دیدم که آشنا بود

دیده بودم، کجا بود

تو آویز چراغا

تو آبنمای باغا

تو آینه های سنگی

تو دونه های رنگی

تو قطره های بارون

تو شبنم بهارون

مرغه صداشو سر داد

باد اومد خبر داد

از آسمون طلا میاد!

مرغه صداش طلا بود

خدا، چه خوش صدا بود

سایه شدم، خزیدم

تو مهتابی رسیدم

صدای پا شنید، رفت

مثل یک خواب پرید، رفت

دنیا همش سیا شد

چشام تو گریه واشد (لنگرودی 123-127)

فصل دوم

آشنایی با شاعران مورد بحث و معرفی

                        شعر و آثار آنان

2-1-قیصر امین پور

قیصر امین پور در دوم اردیبهشت 1338، در گتوند به دنیا آمد. جایی بین دزفول و شوشتر که در استان خوزستان است. قیصر امین پور درباره ی اسم خود می گوید:

بسم الله الرحمن الرحیم

و قاف، حرف آخر عشق،

           آن جا که نام کوچک من آغاز می شود 

         امین پور در سه سالگی مادرش را از دست داد. وی تا زمان تحصیلات که با پیروزی انقلاب اسلامی مصادف بود در این شهر به سر برد. پس از آن به سال 1357 در رشته ی دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد. و برای اقامت و ادامه ی تحصیل به تهران آمد. به دلیل ناهماهنگی این رشته ی تحصیلی با نازک اندیشی و تخیل شاعرانه و حس لطیف سرودن که از همان آغاز در وجودش موج می‏زد نتوانست در رشته ی دامپزشکی به ادامه ی تحصیل بپردازد. در سال 1358 از این رشته انصراف داد تا علوم اجتماعی را بیازماید اما روح حساس و نکته یاب او آن را نیز تاب نیاورد سرانجام سال 1363 به دنبال آشنایی با شاعران جوان حوزه ی هنری، مطلوب خود را یافت و رشته ی ادبیات فارسی را برای ادامه ی تحصیل بر گزید که پس از طی دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد در فاصله سال های 1363-69 سرانجام با دفاع از رساله ی دکترای خود با عنوان ( سنت و نوآوری در شعر معاصر ) با راهنمایی استاد شفیعی کدکنی در سال 1376 به درجه ی دکتری از دانشگاه تهران نایل شد . او سرودن شعر را سال ها قبل از انقلاب شروع کرده بود و علاوه بر سرودن شعر در هنر های دیگری نظیر خط، نقاشی، هنرهای تجسمی و قصه نویسی نیز تواناست اما عمده ترین فعالیتش در زمینه ی شعر است.چنان که می‏توان او را به عنوان یکی از شاعران پر کار و فعال دوره ی خویش مطرح ساخت .

        در سال 1370 با خانم زیبا اشراقی که از دانشجویان رشته ی ادبیات بود، ازدواج کرد. حاصل زندگی مشترکش ، دختری است به نام آیه که در شعر زیر تصویری زیبا از او ارائه می دهد. ( رسم شقایق 270 )

ای آیه آیه آیه ی من در کتاب تو                        ای امتداد سایه ی من آفتاب تو

ای نام من، تمام من ای شعر ناتمام                   بگذار تا سروده شوم در کتاب تو

                                                            ( گل ها همه آفتابگردانند: 113 )

         با این که غزل از قالب های عمده ی شعر گذشته به خصوص قرن های هفتم تا یازدهم است و حافظ آن را به اوج خود رساند. اما قیصر در به کار گیری این قالب شعری لحظه های ناب را رقم می زند.

آواز عـاشقـانه مــا در گـلـو شکـست                  حق با سکوت بود صدا در گلو شکست

دیـگـر دلـم هـوای سرودن نمـی کنـد                  تـنهـا بـهانـه ی دل مـا در گلو شکست

این جزر ومد چیست که تا ماه می رود                  دریای درد کیست که در چـاه می رود؟

  ( آینه های ناگهان: 345 )

2-2-حوزه های هنری شاعر

         اگر بخواهیم برای ارزیابی شعر قیصر امین پور نمودار پیشنهادی شفیعی کدکنی را رسم کنیم؛ گستردگی حوزه ی هنری او بر روی نمودار مشهود است. برروی محور عمودی، خط صعودی آن زیبایی هنری و فنی شاعر را نشان می دهد. برروی همین محور، ادامه ی خط به صورت عمقی، زمینه ی انسانی و بشری عاطفه ی شاعری را نشان می دهد. محور افقی، یک طرف نفوذ شعر شاعر، در میان قشرها و گروه های مردم روزگارش و یا همه ی ادوار و همه ی منطق می باشد و طرف دیگر، پشتوانه ی فرهنگی شاعر را مشخص می کند؛ پشتوانه ی فرهنگی مثل جریان رودخانه ی معنوی در دنیای نسل های گذشته حرکت می کند و این جریان به وسیله ی دو قطب عمق انسانی و صعود هنری، در ذات شاعر تقویت می شود.

        شاعری که بر روی هر یک از این خطوط به صورت منطقی پیشرفت داشته باشد، حوزه ی هنری او هم گسترده می شود و همین حوزه ی هنری او نمایانگر قدرت شاعری اوست.

1-    زیبایی هنری در شعر قیصر امین پور از بسامد بالایی برخوردار است. او ازانواع زیبایی های هنری مربوط به درونه و بیرونه زبان خود استفاده کرده و کلام خود را با موسیقی و آرایه های معنوی، کلامی برجسته و شاعرانه ساخته است. به طوری که از بررسی های این مجموعه ها برآورد می شود، در هیچ زمینه ای نیست که او هنر نمایی خویش را – آن هم در حد عالی آن – نشان نداده باشد.

2-    قیصر، در زمینه ی احساسات و عواطف به کار گرفته در اشعارش، از موقعیتی خاص برخوردار است. او در اشعارش حتی وقتی به "من" های شخصی خود می پردازد، برای تمام من های بشری در طول تاریخ و عرض زمین می سراید. او از خلقت انسان می گوید و از حیات پس از مرگ، از همه چیز و همه کس سؤال می کند و خود را پاسخ گوی دردهای همه ی بشریت می داند.

3-    پشتوانه ی فرهنگی آن گونه که در تعریف شفیعی کدکنی مشهود است، مجموعه ی تلفیق شده از عمق انسانی احساسات شاعری و برتری های هنری اوست که از نسل های بعدی قرار می دهد. در طول اشعار این شاعر، می توان جریان ذهنی او را که متشکل از: فرهنگ عمومی، شعری و تجربه های خصوصی اوست، دریافت کرد.

4-    گستردگی نفوذ شاعر در لایه های مختلف اجتماعی، آن چنان است که در طول حیات خود به سرعت شناخته شد و حتی در این زمان کوتاه شاعری اش، قسمت هایی از اشعار او ضرب المثل های شناخته شده بین اقشار مختلف مردم شد. تکه کلام های روزمره ای که بین مردم رد و بدل شود، گواه بر این مدعاست. " چه زود دیر می شود "، " ای اشک به چشمم آشنا می‏آیی"، " هرروز بی تو، روز مباداست " ازاین قبیل است. این نفوذ و گستردگی شعرهای او در بین اقشار مختلف مردم علل خاصی دارد که به چند مورد آن اشاره می کنیم.

الف) ساده و روان بودن زبان شعری او و به کارگیری زیباترین آرایه های لفظی و معنوی در قالب جملات تازه و ناآشنا، استفاده از صفات هنری، ولی بدون پیچیدگی های واژگانی و نحوی که او را به زبان و سبک شعری حافظ نزدیک می کند.

" معنای زندگی "

ای فرصت نسیم برای وزندگی

پروانه پرنده برای پرندگی

ای اهتزاز روح به بوی نسیم دوست

امکان دل برای تکان و تپندگی

لیلای تو را همه مجنون کوه و دشت

باد دوندگی و غزال رمندگی

در بند خویش بودن معنای عشق نیست

چونانکه زنده بودن، معنای زندگی

غرق عرق ز دست دل سرکش خودم

شرمندگی است پیش تو اظهار بندگی ( دستور زبان عشق )

ب) استفاده از اصطلاحات عامیانه، ضرب المثل ها و تکیه کلام های روزمره و چینش آن ها در کنار کلمات هنری موزون و برجسته ی زبانی و هم چنین سخنان عرفانی را در بستر کلام نشاندن. " مولوی " وار شعر سرودن اوست.

همه حرف دلم

حرف ها دارم اما... بزنم یا نزنم؟

با توام، باتو! خد را! بزنم یا نزنم؟

همه ی حرف دلم با تو همین است که " دوست "

چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟

عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم

زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟

گفته بودم که به دریا بزنم یا نزنم؟

کو دلی تا که به دریا نزنم دل اما

از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:

دست بر میوه ی حوا بزنم یا نزنم؟

به گناهی که تماشای گل روی تو بود

خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟

دست بر دست همه عمر در این تردیدم:

بزنم یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟ ( گل ها همه آفتابگردانند، مهر 74 )

پ ) سخن گفتن از دردهای مشترک انسانی و پرسش گری های گستاخانه اش از هر چیز و هر کجا، تا هم چون " خیام " دیگران را هم به تفکر وادارد.

" به که باید گفت "

کشت تقدیر تو ما را به که باید گفت؟

مُردم از درد خدا را به که باید گفت؟

سرنوشتم اگر این است که می بینم

حکم تغییر قضا را به که باید گفت؟

آی خط خوردگی صفحه ی پیشانی!

این همه خط خطا را به که باید گفت؟

مو به مو حادثه بارید به هر بندم

تیر باران بلا را به که باید گفت؟

هر نفس آهی و هر آینه اشکی شد

وضع این آب و هوا را به که باید گفت؟

هر دمی دردی و هر ثانیه سالی بود

شرح این ثانیه ها را به که باید گفت؟

هذیان بود و شب و تاب و تب تردید:

درد و درمان و دوا را به که باید گفت؟

چه کنم این همه اما و اگرها را

این همه چون وچرا را به که باید گفت؟

آفرین بر تو و نفرین به خودم گفتم

جز تو نفرین و دعا را به که باید گفت؟

شکوه از هر چه و هر کس به خدا کردم

گله از کار خدا را به که باید گفت؟

زکه یاری، زکه یاری، زکه باید خواست؟

به که یارا، به که یارا، به که باید گفت؟

2-3-کاربرد واژگان امروزی

            قیصر در اشعار و غزلیاتش، واژگانی امروزی را به کار برده است که یا هم چون

" سیمان " در زبان فارسی وجود نداشته، یا هم چون " ناحیه " امروز در معنای اصطلاحی جدیدی استفاده می شود و یا هم چون " شعاع و مساحت " تاکنون واژگان شعری محسوب نمی شوند.

این واژگان در کتاب های " تنفس صبح "، " آینه های ناگهان " و " گل ها همه آفتابگردانند "دستور زبان عشق " دیده می شود.

اگر اشعار قیصر امین پور، چون حافظ دارای دو لایه است و عوام و خواص هر کدام بر حسب درک و برداشت خود، با آن احساس هم فکری و هم زبانی می کنند، به خاطر کلماتی است که تداعی کننده ی اصطلاحات رایج در گفتگوهای روزمره ی آن هاست. اگر چه بعضی از اقشار جامعه، خواسته یا ناخواسته آن ها را به کار نمی برند، اما بارها و بارها می شنوند و با آن مأنوسند.( همان )

2-4-آثار پور قیصر امین

1-   شعر

1363 انتشار کتاب های " تنفس صبح " و کوچه ی آفتاب "

1372 انتشار " آینه های ناگهان "

1380 انتشار " گل ها همه آفتابگردانند "

1386 انتشار " دستور زبان عشق "

2-   شعر نوجوان

1365 منظومه ی " ظهر روز دهم "

1368 " مثل چشمه مثل رود "، دریافت جایزه ی نیما یوشیج ( مرغ آمین بلورین )

1375 " به قول پرستو "

3-   نثر

1365 " طوفان در پرانتز "، ( نثر ادبی برای نوجوانان )

1370 " بی بال پریدن "، ( برای نوجوانان )

4-   پژوهش های ادبی

1383 " سنت و نوآوری در شعر معاصر "

1385 " شعر و کودکی "

2-5-قالب های شعری

در کوچه آفتاب: 130 رباعی و 48 دو بیتی

تنفس صبح: 20 شعر نو، 30 غزل و 1 مثنوی

آینه های ناگهان: دفتر اول ( 26 شعر نو و 14 غزل ) دفتر دوم ( 13 شعر نو و 11 غزل و 4 دوبیتی و 1 مثنوی )

گل ها همه آفتابگردانند: 49 شعر نو، 35 غزل، 3 رباعی، 2 دوبیتی و 1 قصیده

دستور زبان عشق: 24 شعر نو، 29 غزل، 12 رباعی، و یک دو بیتی.

همان طور که می بینیم بیش ترین قالب های شعری او را شعر نو و غزل به خود اختصاص داده اند که به طور یکنواخت در همه ی مجموعه به کار رفته به جز دفتر اول، قالب رباعی اگر چه بیش ترین درصد را دارد؛ فقط در دفتر اول بسامد بالایی دارد و در دفترهای بعدی، حضور آن کم رنگ شده است.

کمترین قالب شعری هم قصیده می باشد. که فقط یک بار به کار رفته است. قیصر امین پور مدتی متمادی گرفتار عارضه ی کلیوی بود که ایام سال های آخر عمر کوتاهش را تلخ و ناگوار ساخته بود، گویی زبان حالش این سروده ی حافظ بود:

" چون غنچه گرچه فروبستگی ست کار جهان

                                              تو همچو باد بهاری، گره گشا می باش "

سرانجام در هشتم آبان ماه، 1386 شاعر عاشقانه ها پر کشید.

        با عروج قیصر، پرونده ی حضور مثلث سلمان هراتی و سید حسن حسینی و قیصر امین پور، برای همیشه بسته شد. دیگر نمی شود از هیچ کدام سراغ دیگری را گرفت. حالا حتماً قیصر در آغوش " مادر " خود که پیش از بال گشودن او پر کشیده بود، آرام گرفته است. ( رسم شقایق 111-112)

مطالب این بخش را با شعری زیبا از قیصر امین پور به پایان می بریم.

اگر می توانستم

اگر داغ، رسم قدیم شقایق نبود

اگر دفتر خاطرات طراوت

پر از رد پای دقایق نبود

اگر ذهن آیینه خالی نبود

اگر عادت عابران، بی خیالی نبود

اگر گوش سنگین این کوچه ها

فقط یک نفس می توانست

طنین عبوری نسیمانه را

             به خاطر سپارد

اگر آسمان می توانست، یکریز

شبی چشم های درشت تو را جای شبنم ببارد

اگر رد پای نگاه تو را

             باد و باران

از این کوچه ها آب و جارو نمی کرد

اگر قلّک کودکی لحظه ها را پس انداز می کرد

اگر آسمان سفره ی هفت رنگ دلش را

                     برای کسی باز می کرد

و می شد به رسم امانت

گلی را به دست زمین بسپریم

و از آسمان پس بگیریم

اگر خاک کافر نبود

 و روی حقیقت نمی ریخت

اگر ساعت آسمان دور باطل نمی زد

اگر کوه ها، کر نبودند

اگر آب ها، تر نبودند

اگر باد می ایستاد

اگر حرف های دلم بی " اگر " بود

اگر فرصت چشم من بیشتر بود

اگر می توانستم از خاک

                  یک دسته لبخند پر پربچینم

تو را می توانستم

       ای دور

              از دور

                یک بار دیگر ببینم  ( گل ها همه آفتابگردانند )

2-6-سید حسن حسینی      

            سید حسن حسینی در سال1335 در تهران متولد شد. مدارک تحصیلی او دیپلم طبیعی، لیسانس تغذیه، فوق لیسانس و دکترای ادبیات فارسی است. به زبان های ترکی، انگلیسی و عربی آشنایی داشت. از سال 1352 نوشتن و سرودن را آغاز کرد. مطبوعات قبل از انقلاب از جمله؛ مجله ی فردوسی جایی برای عرضه ی کارهای تمرینی او بود. در سال 1365 با تعدادی از دوستانش، از جمله قیصر امین پور، حوزه ی اندیشه و هنر اسلامی را که استاد محمد رضا حکیمی و آیت الله امامی کاشانی از بانیان آن بودند، راه اندازی کرد. مسئولیت بخش ادبیات و شعر به عهده ی اوبود و قیصر امین پور نیز بخش ادبیات داستانی آن را بر عهده داشت. از سال 1367 به تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی ورامین پرداخت. و نزدیک به 7 سال تدریس  نمود. سپس تدریس را کنار گذاشت و وارد رادیو شد و به کار ویرایش پرداخت. در زمان جنگ مسئولیت رادیو ارتش را بر عهده داشت؛ بعد از آزاد سازی خرمشهر، به حوزه‎ی هنری بازگشت. دریغ که در 48 سالگی در نهم فروردین 1383 شمع حیاتش فرو خفت. یادش گرامی‏باد.[1]

2-7-معرفی شعر سید حسن حسینی

         هر چند حسینی نیز مانند دیگر شاعران این عصر از مضامین دفاع مقدس و به خصوص شهید و شهادت غافل نبود، و سروده هایی در این زمینه دارد. اما بیشتر مذهبی سُراست و توانسته با بهره گیری مناسب از عناصر و تصاویر شعری اشعاری زیبا ارائه دهد. او اشعار زیادی به یاد ائمه اطهار (ع) و در مدح آن ها سروده است؛ بسیاری از سروده های " هم گام با حلق اسماعیل "، " سفرنامه ی گردباد " این گونه است. تمام سروده های کتاب " از شرابه های روسری مادرم " در وصف حضرت زهرا (س) است. کتاب " طلسم سنگ " نیز نثرهای عاشورایی او را در بر گرفته است.

         حسینی با نو آوری های خود در شعر منقبت، از منقبت سنتی و کلیشه ای دور شده است. او در سرودن، نوع مدرنی از منقبت را آغاز کرده است؛ شیوه ای جدید که در شعر نو منقبت ایجاد شده است. تخیل ساختار شکنانه ی او توانسته است؛ سازنده ی رمزها باشد و تصویرهایی بدیع از روایت های تکراری تاریخ ایجاد کند، آن چنان که شاید هر کس برداشتی متفاوت از آن داشته باشد و این چند صدایی کردن منقبت از نوآوری های حسینی است. که چندان برای خواننده ی عالی منقبت آشنا نیست. آن جا که از ابوالفضل (ع) می گوید:

تو آن راز رشیدی

که روزی فرات

بر لبت آورد. ( گنجشک و جبرئیل: 38 )

       حسینی هم چنان که شاعر اهل بیت (ع) است، شاعر انقلاب نیز هست، بسیاری از شعرهای عاشورایی او در کتاب " هم گام با حلق اسمائیل" در توصیف انقلاب اسلامی و شهدای آن سروده شده است. او هرکجا که لازم باشد قلمش را در دفاع از جامعه اش به کار گرفته و در سرزنش و نقد محکوم کنندگان مردم جامعه اش می سُراید. از نمونه ی بارز این گونه سروده ها، می توان به سروده ی " کبریت در قلمرو خورشید " از دفتر " هم صدا با حلق اسمائیل " اشاره کرد؛ که در جواب و نقد سروده ای از شاملو سروده شده است. در دیگر منقبت های او می توان تأثیر اوضاع و احوال زمانه را دید.             «کتاب» هم گام با حلق اسمائیل « آیینه ی سال های پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی است که روحیه ی هم نسلان شاعر را نشان می دهد؛ حال و هوای حماسی و شور و حال شهادت طلبی درآن موج می زند. انقلاب اسلامی برای شاعر دنباله ی جهاد، شهادت و خون امام حسین (ع) است، ایران درآن دوره ی تاریخی برای او کربلاست. ( همان مآخذ )

 بکش شمشیر ایمان را، بزن راه پلیدان را      

                                                       به چنگال جهانخوران فرو کن خنجری دیگر             هم آواز خمینی شو، زجان و دل حسینی شو

                                                      بـزن در عـرصـه ی عـالـم صـدای محشری دیگر

       اشعار او در سال های بعد، که بعد از وفات او به چاپ رسیده است، با یک روحیه ی نوستالوژی گونه سروده شده؛ شاعر در خاطره ها سیر می کند و با حسرت به دنبال آن شور و حال گذشته است. استفاده از واژه هایی با مفهوم باستانی و اساطیری در شعر حسینی، نشانه ی همین روحیه ی نوستالوژیک و در خاطره ها سیر کردن اوست.

من

شمشیر باستانی شرقم

اصحاب آفتاب

بر قبضه ی قدیمی می کندند

" یاران مصطفی، شمشیر زرنگار

                          حمایل نمی کنند. "

2-8-اسطوره در شعر حسینی

حسینی شاعر اسطوره پرداز است که در اشعارش به اسطوره ها و گذشته ی باستانی ایران توجه دارد. در کتاب " سفرنامه ی گردباد " که از آخرین آثار اوست ناامیدی و خستگی از روزگار و زمانه درآن آشکار است، که با رویکردی اساطیری به این مسأله پرداخته است:

صفای باستانی بود با ما

  بگو تعویض آن را با چه کردیم ( حسینی ، سفرنامه ی گردباد)

در کتاب " شرابه های روسری مادرم " در وصف حضرت زهرا(س)، با نگاهی اساطیری، که گاه تحت تأثیر سهراب سپهری است، تصویری غریب خلق می کند؛ آن جا که خطاب به این بانوی بزرگ می گوید:

و سایه ات

      آفتاب را در دامن می پرورد

سپهری هم این تصویر را دارد:

حرف بدل شد به پر، به شور به اشراق

                             سایه بدل شد به آفتاب

اسطوره تاریخی مقدس را روایت می کند، یعنی واقعه ای ازلی که در آغاز زمان انجام یافته است. نازمانی همان ازلیّت یا سرچشمه و سرآغاز زمان است؛ از لحظه ای که انسان تاریخ و گاهشماری را کنار گذارد و زمان تاریخی را فراموش کرد، به زمان اساطیری دست می یافت. زمان اساطیری ادواری است؛ دور می زند. در آغاز حرکت، انسان اسطوره باور از نو زاده می شود و با طبیعت یگانه می گردد.

2-9-آثار سید حسن حسینی

الف)شعر

1-     گنجشک و جبرئیل

2-    هم صدا با حلق اسماعیل

3-    در سکوت ملکوت

4-    گزیده ی اشعار هشت سال دفاع مقدس

5-    نوشداروی طرح ژنریک

ب) نثر

1-    براده ها

2-   طلسم سنگ

3-   حمام روح / ترجمه ی جبران خلیل جبران[2]  

فصل سوم

غزل و بررسی انواع ساختارهای آن

3-1-غزل در پویه ی تاریخ

غزل برجسته ترین گونه ی شعر غنایی فارسی است. با توجه به این که سابقه ی اشعار غنایی در ایران – به مفهوم کلمات موزون و سروده های هجایی و غیر مقفی که همراه با آهنگ یا نوای موسیقی خوانده شود – بسیار زیاد و دیرینگی آن از تاریخ پیدایی این گونه ادبیات در زبان برخی اقوام و ملل بسیار بیش تر است. آثاری که از سروده های خسروانی و قول شاعران بزرگ و اشاره های مکرر آنان به سروده های مزبور، به ویژه در دوره ی ساسانیان، گواه راستین بر وجود این گونه اشعار در ایران باستان است. ( صبور 65 )

اشعار غنایی آن زمان به نام های سرود یا سروده های خسروانی و چکامه و فهلویات و ترانه خوانده می شد و هسته های اصلی غزل به مفهوم دیرین را در این گونه از اشعار می توان جستجو کرد. فرهنگ نویسان نیز مفهوم غزل را در موسیقی ، یک قسمت از چهار قسمت نوبت مرتب ، یعنی تالیف کامل که عبارت است از : قول و غزل و ترانه و فروداشت یاد کرده اند . این خود نما ینده پیوستگی غزل با موسیقی و مفهوم یگانه آن با قول و ترانه است . در ادبیات شعر ایران دلایل روشن دیگری نیز هست که هر یک از شاعران که با موسیقی آشنایی داشته و یا دارای نوا و حنجره ای خوش بودند، خود اشعار خویش را همراه با چنگ و رود می خواندند ، و آنان که از هنر آواز و صورت خوش بی بهره بودند، راویانی برمی گزیدند تا سروده های آنان را همراه با نوای موسیقی بخوانند . (همان 99-98)

نمونه های بسیاری در شعر فارسی می توان یافت که مبین اطلاق نام غزل به سروده های ملحون و همراه با موسیقی است :

نکیسا بر طریقی کان صنم خواست             فرو گفت این غزل در پرده راست

                                                                                      «نظامی»

نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس             که عندلیت تو از هر طرف هزارانند

                                                                                      «حافظ 192»

 پیشینه ی چامه گویی و غزل خوانی به فرهنگ های باستانی می رسد. ما در فرهنگ های آریایی، نشانه هایی از غنودان خنیاگر می یابیم. از آن میان می توان داستان های دلفریب اورضئوس یاد کرد که سراینده رامشگر بود.... یا هم چنان در افسانه های آیینی یونان، به ترانه های راز آمیز باز می خوریم. این ترانه ها که تراژدی های یونانی ازآن ها بر آمده اند و مایه گرفته اند «دیتیرامب» خوانده می شده اند. هم چنین در سده های میانین، چامه گویانی پرسه زن بودند، در سرزمین های اروپا، زیبایی های گیتی را در بهاران، نیز دلدادگی، مهرورزی را در چامه های خویش ستایش می کرده اند: این نوازندگان را می توان بازمانده ی خنیاگران باستانی که «گوسان» نامیده می شده اند، شمرد. بدانسان که می توان انگاشت، این گوسانان خود، در روزگار اشکانیان، بازمانده ی خنیاگران هخامنشی و مادی می باشند. (میر جلال الدین کزازی، مقاله ی «پرنیان پندار غزلم نقل از مجله ی شعر سال اول شماره ی 2، 1372 ص 13)

3-1-1-معنای لغوی واصطلاحی غزل

لغت نامه ی دهخدا غزل را به نقل از برخی فرهنگ ها اسم مصدر عربی، به معنی رشتن و مغزول را نعت از آن یاد کرده است. همین فرهنگ معانی دیگر غزل را با مآخذ آن به ترتیب زیر آورده است:

مصدر عربی، سخن گفتن با زنان و عشقبازی نمودن ( منتهی الارب )، حدیث زنان و حدیث عشق ایشان کردن ( آنندراج )، معاشقه با زنان ( اقرب الموارد )، بازی کردن با محبوب، حکایت کردن از جوانی و حدیث صحبت و عشق زنان ( غیاث اللغات )، دوست داشتن، حدیث با زنان و صحبت با ایشان ( تاج المصادر در بیهقی ) و... ( صبور 67 )

پس غزل به معنای سخن گفتن با زنان و عشق بازی و حکایت کردن از جوانی و محبت ورزیدن و غیره است. . در اصطلاح ادبی نام یکی از انواع مشخص شعر است و آن عبارتست از چندین بیت ( حدود هفت بیت ) متحدالوزن که جمیع مصاریع دوم ابیات آن دارای قافیه هستند و حتماً دو مصراع اول ( مطلع ) نیز قافیه دارند و مصرعند. نمونه ی کامل این گونه اشعار غزل های حافظ و سعدی است. شاعر در بیت آخر ( مقطع ) غزل معمولاً اسم شعری خود را ذکر می کند و یا به اصطلاح تخلص می کند. مایه ی اصلی غزل عشق و عاشقی است و مضامین دیگر از قبیل عرفان و حکمت و سیاست و غیره در درونمایه ای از تغزل بیان شده اند. بدین ترتیب غزل فارسی چه مستقیم و چه غیر مستقیم بر مدار معشوق دور می زند. به عبارت دیگر هسته ی مرکزی غزل معشوق است اما این معشوق موهوم است و اگر احیاناً در اصل حقیقی بوده است در غزل باید تبدیل به اسطوره شود. این معشوق، سنگ صبوری است که در مقابل عاشق قرار می گیرد و شاعر دردها و آرزوهای خود را که گاه شکایت از معشوق است در ابیات پراگنده ای خطاب به او بیان می کند. این معشوق گاه خداست ( غزل عارفانه ) گاه ممدوح است ( غزل مدحی ) و گاه زنی ( غزل عاشقانه ) است. غزل در طی تاریخ ادبیات فارسی چهار معنا داشته است که سه معنای آن امروز متروک شده است:

1-    غزل به معنی مقطعات چند بیتی فارسی که ملحون بوده است. این نوع غزل ظاهراً در اوایل مقید به وزن رباعی بوده است و سپس این قید حذف شده است. غزل ملحون تا اواخر قرن پنجم مرسوم بوده است.

2-    غزل به معنی تغزل قصیده، که تا قرن نهم و دهم معمول بوده است.

3-    غزل به معنی مطلق شعر عاشقانه

4-    غزل به معنی مصطلح ( شمیسا، سیر غزل در شعر فارسی 15 – 23 )

3-1-2-مضامین و زبان مشخص و محدود غزل

1-               وصف زیبایی معشوق

2-               ذکر صفات و اخلاق او از قبیل نامهربان بودن

3-               حال عاشق از قبیل رنجوری

4-               وصف می و مجالس آن

5-               یاد خاطرات خوش زمان وصال یا ذکر درد ایام فراق

6-               شکایت از روزگار و حسب حال

7-               وصف زیبایی های طبیعت از قبیل باغ و بهار و ماه

زبان غزل نیز محدود به لغات و اصطلاحات خاصی است از قبیل:

وصال، فراق، ماه، سرو، نرگس، عناب، بنفشه، هجران، مهربان، جفاکار، باده، می، زلف، ابرو، کمان، تیر، میکده و غیره.

3-1-3-غزل در عربی

غزل در عربی به مضمون عاشقانه شعر اطلاق می شود و قالب شعری مخصوصی نیست و ازاین رو به قصاید دارای مضمون غزلی نیز ممکن است، اطلاق شود. بدین ترتیب مقصود از غزل در ادب عربی همان تغزل یا قصاید غنایی است. تغزل در اوایل قصاید جاهلی فراوان است و در دوره ی اموی هم تغزل رواج داشت. از این رو غزل را از ابتکارات ایرانیان دانسته اند و گفته اند که عرب اصولاً شکل غزل نداشته است. البته غزل به معنی قدیم شعر ملحون در عربی معمول بوده است. ( همان  23 )

3-1-4-غزل در غرب

در زبان های اروپایی غزل sonnet  از ریشه ی  son به معنی آواز و صداست. منشأ آن در ادبیات ایتالیایی است که در قرن سیزدهم میلادی در سیسیل رواج داشت. در قرون وسطی شاعران غنایی ایتالیا ( مثل دانته ) از این فرم استفاده می کردند و با آن شعرهای عاشقانه و مذهبی (مثلاً در ستایش حضرت مریم ) می سرودند. سرانجام پترارک در قرن چهاردهم این قالب شعری را تثبیت کرد. غزل در قرن 16 به فرانسه و انگلستان رسید و دوره ی رمانتیک ( قرن 18 ) تجدید حیات کرد. اما شکل شعری غزل در غرب شباهتی به غزل فارسی ندارد.

       مثلاً غزل در انگلیسی به لحاظ شکل و نوع دو نوع است:

1-    نوع پترارکی که دو بخش دارد: هشت مصراعی که دنبال آن یک بخش شش مصراعی با طرح قافیه ی جدا می آید.

نوع شکسپیری که شامل سه بخش چهار مصراعی و یک بخش دو مصراعی با قافیه ی جداست.

3-2-سیر تحول تاریخی غزل

3- 2-1-اشعار غنایی در ایران پیش از اسلام

اشعار غنایی، به معنای سخنانی همراه با موسیقی، سابقه ی زیادی دارد. چوپانان دیار ما از همان روزگار که گله های خود را برای چَرا به دامان کوهسار می بردند با نی کوچک خویش نغمه های دلکش که گاه گاه با دو بیتی های ساده هم آهنگ بود، می نواخته اند و نسیم، آن ها را در دشت و مرغزار متموج می ساخته و دل برشنوندگان می گشاده است . در مراسم مذهبی نیز نیاکان ما به خواندن سرود می پرداخته اند. یشت (یکی از بخش های پنجگانه ی اوستا) که از روزگار گذشته بر جای مانده است، حالت شعر و ترانه داشته و وقتی با موسیقی توأم می شده، کیفیتی دلپذیر پیدا می کرده است. (صبور 58)

مفهوم واقعی شعر غنایی در ایران پیش از اسلام را در سروده های مذهبی زرتشت، یعنی گاثه ها می توان یافت. این سروده هاف از مصراع 12-14 هجایی که گویا مناجات های دل انگیز زرتشت با آفریدگار خویش است، تشکیل شده اند. (همان)

3-2-2-غزل در ایران پس از اسلام

از اواسط قرن چهارم تا اوایل قرن ششم

رودکی (متوفی 329 ق) و شهید بلخی (متوفی 235 ق) را اولین غزل سرایان دانسته اند. قدرت رودکی در غزل، مایه ی رشک عنصری بود و لطف سخن شهید و رقت احساسات اوف به حدی بود که فرخی آن را مثل خوبی و دلاویزی شمرده است. (صفا،تاریخ ادبیات ایران، جلد1 ص 366)

با این وجود، تا آغاز قرن ششم شکل شعری غزل خیلی کم است و در برخی از دیوان، مثل دیوان ناصر خسرو، اصلاً غزل وجود ندارد. در عوض، در تمامی دیوان ها به علت رونق بازار مدح در این دوره، قسمت عمده ی اشعار آن ها قصاید مدحی تشکیل می دهد، تغزل موجود است. (شمیسا، سیر غزل فارسی 67)

3-2-3-تغزل چیست ؟

تغزل غزلی است که در اول قصیده می آید. معمول بود که در اول قصیده ابیاتی بیاورند و در آن از عشق و عاشقی یا وصف معشوق یا طبیعت و نظایر این سخن رانند و سپس در یک مصراع یا یکی دو بیت،آن مطلب را به مدح ممدوح مربوط سازند. آن ابیات را تغزل و آن مصراع یا یکی دو بیت را تخلص به معنای رهایی و گریز گویند . یعنی شاعر با آن مصراع با یکی دو بیت به مدح ممدوح گریز می زند و خود را خلاص می کند . تغزل بدین سبب سروده می شد که قصیده لیطف تر شود و ممدوح به شنیدن ابیات مدحی رغبت کند. به نظر می رسد همین قسمت قصیده بود که خنیاگران آن را با موسیقی می‏آمیختند. از دیگر مضامین مهم تغزل، وصف طبیعت است که در آن شاعر معمولاً بهار یا خزان یا باغ و بوستان یا آن چه مربوط به می، است از قبیل مجلس آراستن ، تهیه شراب و غیره ، را وصف می‏کند.( شمیسا 54) اولین شاعری که توانست از عهده ی سرودن تغزلات شیرین در آغاز قصاید به خوبی برآید و در ایجاد ارتباط میان تغزل و مدح مهارت و قدرت نشان دهد، دقیقی است و مبالغه نیست اگر بگوییم عالی ترین و مطبوع ترین تغزل های عاشقانه را در قصاید فرخی و بهترین تغزل های توصیفی( وصف طبیعت) از آن منوچهری است. (صفا 100)  

نمونه یی از یک تغزل در وصف معشوق

نگـار مـن آن لـعبت سیـم تــن                  مــه خَـلُّــخ و آفـتــاب خــتـن،

برون آمد از خیمه و از دو زلـف                  بـنـفشـه پــریشیـده بــر نستـرن

تماشا کنـان گـرد خیمه بگشـت                  چــو سرو چـمـان بـر کنار چمن

زسر تـا بـه بن زلف او پر گـره                   زبن تـا بـه سر جعـد او پـرشکـن

هـمـی داد بـینـنـدگـان را درود                  ز دو رخ گل و از دو عارض سمن

کمر خواست بستن همی بر میان                  سخن خواست گفتن همی با دهن

نـه بستـن تـوانست زریـن کمر                   نـه گفتـن توانست شـیرین سخن

بلـی کس نبنـدد کمـر بـی میان                   بلـی کس نـگـوید سخن بی دهن

دهـان و میـان زان نـدارد بتـم                    که هـر دو عطا کـرد روزی بـه من

دل و تن مرا زین دو آمـد پدید                     وگـرنـه مـرا دل کجـا بـود و تـن

فری روی شیرین آن ماهروی                     کـه دل ها تبـه کرد بــر مرد وزن

فری خوی آن بت که وقت شراب                     همه مدحت خواجه خواهد ز من 

                                                                  ( فرخی سیستانی 102 )

نمونه یی از یک تغزل در وصف طبیعت:

تــا پـرنـیـان سبـز بـرون کـرد بـوستـان                بـا وصمت سـپیـد همی گردد آسمان

تا برگ همـچو غیبه ی ز نگار خورده شد               چون جوشن زدوده شد آب اندر آبدآن

تـا شنبـلیـد زرد پدید آمـده ست، گـشت               نیـلوفـر کبـود بـه آب انـدرون نـهان

تـا بـرگـرفـت قـافلـه از بـاغ عـندلـیب                 زاغ سـیـه بــه بـاغ درآورد کــاروان

از برگ چون صحیفه ی بنوشته شد زمین                  وزابر چون صلایه ی سیمین شد آسمان

رزبـان زبچگان رزان بـاز کـرد پـوست                   بـی آن کـه بچگان رزان را رسد زیان

در زیـر شاخـه های درختان میـان باغ                    دینـار تـوده تـوده کنـد پیـش بـاغبان

من زین خزان به شکرم کاین مهرگان اوست                   وزمـن امیـر مدح نیوشـد بـه مهرگـان           

( فرخی سیستانی 27 )

3-2-4-فرق غزل و تغزل

1-    تغزل وحدت موضوع دارد و غالباً در آن یک امر توصیفی یا عشقی بصورت پیوسته ای بیان می شود . حال آن که در غزل اکثر ابیات لا اقل ظاهراً ربطی بهم ندارند . این تفرق معنایی ابیات غزل در سبک هندی به اوج خود می رسد و در آن جا هر بیت دارای مضمون جداگانه‏ای است . باید دانست که در غزل مکتب وقوع نیز ابیات غزل مانند تغزل با هم اتحاد معنی دارند و یک حادثه مهم عشقی در ابیات متصل بیان می شود.

2-    عشق مطرح در تغزل همیشه مادی و زمینی است و معشوق دارای حقیقت اجتماعی است. اما در غزل معمولاً عشق ، معنوی و آسمانی است و معشوق جنبه تقدس دارد .

3-    در تغزل غالباً وصال و شادی و شادکامی مطرح است در غزل برعکس از هجران  و فراق و اندوه سخن می رود. پس لحن تغزل شاد و لحن غزل غمگینانه است .

4-    قهرمان تغزل عاشق و قهرمان غزل معشوق است .

5-    معشوق تغزل پست و حقیر و زمینی و معشوق غزل آسمانی و عالی رتبه است.

تغزل فقط دارای سطح لفظی است اما غزل علاوه بر آن ، دارای سطح معنایی نیز هست. بدین معنی که با دانستن لغات ، ابیات تغزل قابل فهم است . لیکن در غزل علاوه بر معنای ظاهری ، یک معنای باطنی نیز وجود دارد که غالباً مقصود شاعر نیز آن است .

6-    تغزل عقل گرا و غزل عشق گراست .

    7- تغزل برون گرایانه و غزل درون گرایانه است .

8-   زبان تغزل به سبک خراسانی و زبان غزل به سبک عراقی است. (همان  50)

نمونه های غزل قرن چهارم :

« از دقیقی دو شعر زیر که شبیه به غزل است بیان می کنیم ، هر چند که به غزل بودن آن اشاره نکرده است »:

کاشکی اندر جهان شب نیستی                   تا مـرا هجـران آن لب نیسـتی

زخم عقرب نیستی بر جان من                    گر ورا زلـف معقرب نیستـی!

ور نبودی کوکبش در زیـر لب                   مونسم تـا روز کوکب نیسـتی

ور مـرکب نیستـی از نیکویـی                    جانم از عشقش مرکب نیستی

ور مـرا بی یـار بـاید زیستـن                    زندگانی کاش یا رب نیسـتی

و هم از اوست :

ای ابـر بهمنـی بـه چشـم مـن انـدری                   دم زن زمـانکـی و بـرآسای ، کـم گـری

این روز و شب گریستن زار بهر چیست                نی چون من غریب و غم عشق بـر سـری

یاری گـزیدم از همـه خلقان پری نژاد                   ز آن شد زپیش چشم من امروز چون پری

لشکر برفت و آن بت لشکر شکن برفت                  هرگز مبـاد کس که دهد دل بـه لشکـری

(لباب الاباب ، ج 2 )

لازم به ذکر است که در این دوره از سی و یک شاعر فقط از سه شاعر غزل ذکر کرده شده است .

3-2-5-دوره رواج غزل ( آغاز قرن ششم تا پایان قرن نهم )

در قرن ششم سلجوقیان به حکومت می رسند . از این رو اوضاع بر اثر سقوط غزنویان تا حدی تغییر می کند. هر چند در این قرن هم بازار قصیده پر رونق بود اما تا حد زیادی از حدت آن نسبت به دوره غزنویان کاسته شده بود عواملی از قبیل رواج تصوف، اختلاط مردم خراسان و عراق و تغییر پایتخت از خراسان به عراق عجم و در آمیختگی زبان ، تاسیس مدارس دینی و رواج عربی و معارف اسلامی باعث شد که شاعران اندکی نیز به غزل گویی روی آوردند. این است که مشاهده می‏شود غالب شاعران قصیده سرای این دوره مانند خاقانی و انوری و ظهیر غزل نیز دارند. چنان که گفتیم شاعران در این دوره نه به اندازه قدیم ثروت داشتند و نه غلام و کنیز ، از طرف دیگر تصوف در قرن پنجم شایع شده بود و از قرن چهارم به بعد صوفیان بزرگی چون ابوسعید ابوالخیر و استاد قشیری و شبلی و با یزید و حلاج و دیگران مردم را با آموزه های عرفانی آشنا کرده بودند و گاه خود آن مضامین را به نثر نوشته یا در قالب ابیات معدودی جا داده بودند. اوضاع مساعد عصر (هرج و مرج و آشوب ، سلطه ترکان ، بی‏توجهی پادشاهان بی فرهنگ ، نبودن ممدوحان بزرگ و غیره ) توجه شاعران را به اینگونه مضامین جلب کرده بود و البته قصیده قالب مناسبی برای سخن گفتن برای این مضامین نبود. ( همان 70-99)

 غزل قرن ششم حد واسط تغزل قدما و غزل قرن هفتم است. در این قرن انک اندک غزل از تغزل جدا می شود. بزرگترین غزل سرایان در این قرن ظهور می کنند. سنایی، انوری (متوفی 581 ق)، خاقانی (متوفی 595 ق)، و عطار از جمله ی این پیشگامان هستند. سنایی آغاز گر حرکت غزل است به معنای کامل کلمه، رواج دهنده ی این قالب مهم در تاریخ شعر پارسی است، به عبارت دیگر نخستین کسی است که به غزل، چونان قالبی مهم و گسترش پذیر توجه نمود. در دیوان او تعداد 408 غزل است که با توجه به زمان شاعر، یعنی نیمه ی دوم سده ی پنجم و ربع نخست قرن ششم، که هنوز غزل چون قالبی مهم در کنار قصیده روایی نیافته، به راستی مایه ی شگفتی است و همین است که سنایی را شاعری پیشرو در این زمینه می شناسند.(حمیدیان 159)

غزلیات او کلاً دو نوع است یک دسته،از همان رنگ و بوی تغزل را دارد و همان است که بعد در مسیر تکاملی خود از طریق اشعار انوری و ظهیر و جمال الدین و کمال الدین اصفهانی و در سعدی به اوج خود می رسد و دسته ی دیگر، اشعاری است اخلاقی یا به اصطلاح عارفانه که بعد در مسیر تکاملی خود از طریق اشعار خاقانی و نظامی و عطار در مولوی به اوج می رسد. (شمیسا، سبک شناسی شعر 204)

در قرن هفتم، وقوع رویدادی هولناک، وضعیت اجتماعی و در نتیجه فرهنگی ایران را به طور کلی، دگرگون کرد حمله ی مغول زوال سنن ادبی از همین زمان آغاز شد. شعر از نظر لفظ نزول یافت و از نظر معنا پیشرفتی نکرد. در عوض صنایع لفظی و قافیه و ردیف های دشوار، جای مشخصات اصلی شعر را گرفتند.

شاعرانی نظیر مولانا و عراقی که در آسیای صغیر از فتنه ی مغول بر کنار مانده بود، با پیوند دادن غزل عاشقانه و عارفانه به یکدیگر، طرز جدیدی را در غزل به وجود آوردند و تا حدودی زوال قصیده را جبران کردند. (شمیسا، سیر غزل در شعر فارسی 697)

البته شاعرانی هم چون سعدی با استفاده از روش سهل و ممتنع به یاری شعر صدمه دیده ی فارسی شتافتند. غزل فارسی که دوره ی رشد و تکوین خود را طی کرده بود، با حافظ به اوج رسید. هرچند حافظ در غزل از شیوه ی شاعران پیش از خود نظیر خواجو، پیروی کرده بود؛ اما شیوه ی بیان استادانه و استفاده از عناصر تازه ای چون طنز و نگرش های اجتماعی، غزل او را بی مانند ساخت. در اواخر قرن نه، ایران حمله ی نظامی دیگر را تجربه کرد: حمله ی ؟این حمله نیز مانند حمله ی مغول ویرانی های فراوانی در پی داشت؛ با این تفاوت که جانشینان تیمور همه شعر دوست بودند. شعر این دوره بیش از هر چیز، اسیر سنت بود و هیچ گونه ابداعی در آن دیده نمی شد. بزرگترین شاعر این دوره جامی (817-898 ق) بود او در واقع شارح آرای پیشینیان بود و به همین دلیل او را خاتم الشعرا لقب داده اند و به قول ملک الشعرای بهار (1266-1330) شعر فارسی یکباره با خواجه (حافظ) به ؟ رفت و دیگر باز نگشت. (بهار، جلد 3 ص 183)

3-2-6-شاعران موثر در تحول غزل

مطالعه سنایی در تاریخ غزل بسیار واجد اهمیت است زیرا سنایی اولین شاعری است که غزل را به طور جدی آغاز کرد. از این رو ما تحول غزل را هم از نظر صورت و هم از نظر معنی از او آغاز می کنیم. او اولین کسی است که معانی صوفیانه را بطور وسیعی در شعر فارسی اعم از قصیده و مثنوی و غزل وارد کرده است. از این رو معانی اشعار او نسبت به قدما بسیار بلند و حتی معادل شعرای قرن هفتم است . ولی لفظ او قدیمی و تقریباً همان لفظ تغزل است . در اشعار او اندک اندک معشوق مقام بالای خود را بدست می آورد و از آن خفت و ذلت معشوق تغزلات رهایی می یابد. به هر تقدیر شعر سنایی نوعی حد وسط است بین تغزل و غزل و می توان به آن قصیده – غزل گفت .

برای نمونه یکی از غزلیات دوره دوم حیات او را که مشتمل بر مطالب عرفانی است ذکر می‏کنیم :

ای دل ار مولای عشقی یـاد سلطانی مکن               در ره آزادگـان بسیـار ویـرانـی مـکـن

همره موسی و هارون باش در میدان عشق            فرش فرعونی مساز و فعل هامانی مکن

بی جمال خوب لاف از یوسف مصری مزن   بی فـراق و درد یـاد پیر کنعـانی مـکن ...

( دیوان 985)

          انوری هم از شاعران قصیده سر است ، چنان که او را در این شیوه پیغمبر شعر فارسی دانسته‏اند . اما یک جنبه مهم کار او مربوط به تحول غزل است ، بطوری که در فاصله سنایی تا سعدی او از نظر زبان نزدیک ترین کس به سعدی است هر چند که ما بین آنها یک قرن فاصله است. معنی قصاید انوری غالباً پیچیده و محتاج به شرح و تفسیر است و زبان او مغلق و با عبارات و لغات عربی مخلوط است. اما آنجا که با زبان ساده و روان و نزدیک به زبان محاوره به مطالب عاشقانه می‏پردازد یعنی غزل می گوید . ( شمیسا 79 – 80  )

نه چو روشن رخت قمر باشد                    نه چو شیرین لبت شکر بـاشد

با سخن های تلخ چون زهرت                              عیش من خوشتر از شکر باشد

( انوری: 513 )

          ظهیر نیز از شاعران قصیده سرایی است که در عین حال در تحول غزل نقش مهمی داشته است. ظهیر غزلهای صوفیانه ای دارد که خالی از شور و حال نیست و این طرزی است که سنایی پایه نهاده است و او در تحول غزل واسطه بین انوری و سعدی است ، بطور کلی باید او را دنباله رو انوری دانست ، اما زبان او واسطه بین سبک خراسانی و عراقی است .

          جمال اصفهانی نیز در قرن ششم از غزل پردازان واسطه بین انوری و سعدی است. بطور کلی غزلیات او در مرحله ای از کمال است که می توان آنها را مقدمه غزلهای قرن قرن هفتم مخصوصاً غزلهای سعدی دانست . ( همان 83  )

3-2-7-غزل عارفانه یا سیر تحول غزل از نظر معنی

معمولاً مضامین غزل را به سه نوع عاشقانه ، عارفانه و قلندرانه تقسیم می کنند قبل از این سیر تحول غزل را از نظر لفظ که همان غزل عاشقانه است بیان نمودیم در این قسمت به بررسی غزل عارفانه می پردازیم .

          غزل عارفانه نیز مانند غزل عاشقانه از سنایی آغاز می شود و در حافظ به اوج می رسد. سنایی اولین کسی است که معانی صوفیانه را به طرز وسیعی در غزل و قصاید خود مطرح کرد و آن شیوه بعد از او بوسیله عطار و خاقانی و نظامی تکامل یافت و در مولانا به اوج رسید . گسترش تصوف بعلت شکست ایرانیان در مقابل مغول و از طرف دیگر معلول آن حمله خانمانسوز دانسته اند، و مسلم است که احتیاج روحیه شکست خورده مردم به معانی آرام بخش و التیام دهنده ، یکی از علل قابل توجه رواج تصوف است. این است که از زمان حمله مغول به بعد ، غزل حکم نوعی داروی آرام بخش و تخدیر کننده را پیدا می کند. این نوع شکست ها که تعداد آن ها کم نیست نه تنها در غزل عارفانه بلکه در تحول غزل عاشقانه نیز نقش مهمی پیدا می کند. اندک اندک غزل ، لحن حزن انگیز و شکست خورده ای می یابد و از آن نشاط و سادگی تغزل و اشعار عاشقانه نخستین جدا می افتد .

          همین اوضاع و احوال حاکم باعث شده که من خصوصی تا حد زیادی تبدیل به من همگانی شود و احساسات عامه در زبان غزلی تجلی کند. این است که غزل این همه طرفداری می یابد و هر کسی به نوعی حسب حال خود را چه شکایت از جهان و ناکامی ها و چه امید به عوامل مابعد طبیعی در آن پیدا می کند. یک نکته بسیار مهم اینست که تصوف بسیار به هنگام به داد شعر فارسی رسید و درست در هنگامی که تغزل به اوج خود رسیده بود و دیگر حرف تازه ای نداشت و غزل عاشقانه نیز کم و بیش گفتنی های معدود خود را گفته بود، جهان بیکرانی از معانی عالی را وارد ادبیات فارسی کرد، بطوری که آن را در ادبیات جهان دارای تشخص منحصر به فرد ساخت.

          در مطالعه تحول غزل ، خاقانی نیز مانند سنایی و حافظ از نظر لفظ و معنی مورد توجه شاعران بوده است. البته خاقانی از شاعران دوره تحول غزل است و غزلسرایی شیوه خاص او نیست، از این رو زبان غزلی او کاملاً هموار نشده و یا فی المثل هنوز مقام معشوق در آثار او تثبیت نگشته است. بطور کلی او شاعری است نو آور هم از نظر مضمون و هم از نظر زبان، ترکیبات و استعارات و تشبیهات تازه دارد و در سخن او پیچ و ابهام و تناسبات متعدد لفظی و معنوی فراوان است. شاعران بسیاری تحت تاثیر غزلیات و مخصوصاً غزلیات خاقانی بوده اند. مولانا، سعدی و حافظ مهمترین شاعرانی هستند که به غزل او توجه داشته اند .

          عطار هم تمام عمر خود را مصروف به نشر معارف صوفیه کرد و غزل او نشان دهنده تحول و تکاملی سریع در غزل های عرفانی است. عطار مضامین عرفانی سنایی و روانی غزلیات انوری را در هم آمیخت و مقدمات طرزی را بوجود آورد که بعدها بوسیله خواجو و حافظ تکامل یافت و به اوج خود رسید. در این سبک ، عرفان با زبان عشق در هم می آمیزد بطور کلی غزل عارفانه در قرن هفتم با عظار وضع مشخصی پیدا می کند .

غزل عارفانه و عاشقانه در آغاز قرن ششم از سنایی سرچشمه گرفت و آن گاه مانند دو رود موازی در پهنه ی وسیع ادبیات فارسی جریان یافت . این دو رود در اواخر قرن هشتم به اقیانوس شاعری حافظ ریخت ، از طرفی به اوج و ابدیت رسید و از طرف دیگر برای همیشه دست نیافتنی گشت. حافظ مطالب عارفانه و عاشقانه را به عالی ترین وجه در هم آمیخت و در معنی ولفظ جادو کرد. این امر در آثار خواجو ، عماد کرمانی وسلمان نیز دیده می شود ، اما اوج آن در حافظ است . از این رو می توان گفت که حافظ دقیقاً وارث مولوی و سعدی یعنی نمایندگان تمام عیار غزل عارفانه و عاشقانه است . حافظ هم از نظر زبان هم از نظر معنی به اوجی دست یافته بود که حتی نزدیک شدن به آن محال بود ، از طرفی اشعار او آنچنان بر ادبیات فارسی مسلط شده بود  که حتی نزدیک شدن به آن محل بود ، از طرفی اشعار او آنچنان بر ادبیات فارسی مسلط شده بود که کسی گمان نمی برد که جز به شیوه حافظ نیز می توان غزل گفت . از این رو شعر فارسی بعد از حافظ محکوم به زوال و سقوط گردید، تا آن که برای نجات از این مهلکه ، ادبیات مجبور به تغییر سبک گردید و سبک هندی یا اصفهانی بوجود آمد . زیرا چنان که گذشت محال بود که کسی در همان شیوه عراقی بتواند شعری بگوید که نسبت به شعر حافظ جلوه ای داشته باشد .


جهت دریافت فایل غزل روایی و سایر انواع آن در اشعار قیصر امین پور و سید حسن حسینی لطفا آن را خریداری نمایید

قیمت فایل فقط 8,900 تومان

خرید

برچسب ها : غزل روایی و سایر انواع آن در اشعار قیصر امین پور و سید حسن حسینی , دانلود غزل روایی و سایر انواع آن در اشعار قیصر امین پور و سید حسن حسینی , تاریخ ادبیات , ادبیات , غزل روایی , غزل , غزل روایی , غزل غیر روایی , عناصر داستان , قیصر امین پور , سید حسن حسینی , تاریخ ادبیات , ادبیات

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر